۱۳۹۰ دی ۳, شنبه

چه قد بی قرارم

وجودِ آدمها در زندگیِ من، نقش پررنگی را ایفا می کند
همیشه به این معتقد بودم که انسانها، بی دلیل، با یکدیگر برخورد نمی کنند/بی دلیل دو غریبه با یکدیگر شروع به حرف زدن نمی کنند و حتی بی دلیل به هم لبخند نمی زنند وقتی از کنارِ هم عبور می کنند
پشتِ همه ی اینها، رازی ست و ما گاهی از فهمیدنِ آن راز عاجزیم/ به معنایِ واقعیِ کلمه
و همین آدمها، هریک، قسمتی از وجودِ مرا کامل کرده اند/قسمتی را به گند کشیده اند و قسمتی را چنان از بین برده اند که دیگر حتی یادی ازشان در وجودم پیدا نمی شود
و همه ی اینها تجربه ای ست در زندگی ام/ خاطره ای ست که تا زیرِ لایه های وجودیِ من جا خوش کرده اند و با بدترین یا بهترین اتفاقات فراموش که نمی شوند، پررنگ تر از پیش هم به چشم می آیند
و قصه ی این آدمها، همیشه ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر