۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

بر لب ِ جوی نشین ُ گذر ِ عمر ببین




مسئله برای ِ من، دیدن یا ندیدن ِ خانواده ام نیست!
چیزی که اهمیت دارد این است که، همان هر از چند گاهی هم که می بینمشان، گذر ِ عمر را بیشتر حس می کنم و این برای ِ من بسیار دردناک است!
انگار، همه ی زمانی که گذشته ست، تنها تاثیرش را روی ِ پدر و مادرم گذاشته است!
چروک ِ بیشتر،
اخم از درد ِ پا، دست، مفاصل
سپیدی ِ تارهای ِ مو
و دستانی که می لرزد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر